ضیافت
چرکاب کینه را به سیماب مهتاب محبت از سینه بشوی
در چشمه ی مـهـر شست و شو کن
عریانی عشق را حریر تن کن
خانه دل را به چلچراغ عشق نورباران کن
چهـره را به گلخنده بیارای
گوش به سـکوت اشتیاق دلم بسپار،
که: ” روشن تر از خاموشی چـراغی ندیدم”
دست در دستم بگذار،
به ”ضیافت “خانه ی عشق می رویم